مادری یادش رفت به غذا نمک اضافه کند و آن را همانطور
بی نمک سر سفره آورد. همه ی اعضای خانواده متوجه
بی نمکی غذا شدند.اما چیزی نگفتند. دختر خانواده گفت:
بهتر است این غذا را دور بریزیم چون که به درد نمی خورد !!!
مادر با تعجب پرسید: مگر به یک دلیل کوچک غذا را باید دور
بریزیم ؟؟؟!!! دختر خندید و گفت: پس چطور به یک دلیل کوچک
بارها به من گفته اید که من آدم به درد بخوری نیستم !!!
تو را به دادگاه خواهم کشید...
شاید به حبس ابد محکوم شوی
جزییات جنایتت معلوم نسیت
اما،
اثر انگشتت را ...
روی قلبی شکسته یافته ام !!!
******
همیشه درعجب بودم
که چرا در جاده عشق
پا به پایم نمی آمدی
حتی وقتی آهسته و پیوسته می رفتم.
امروز فهمیدم...
ریگی که درکفشت بود تو را می آزرد!!!